loading...
چله سرا

رسول عابدی بازدید : 57 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ . ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻩ ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﺑﯿﻤﻪ ﺭﻭﺩﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ .ﺑﻌﺪﺍﺯﭼﻨﺪﺩﻗﯿﻘﻪﻣﺴﺌﻮﻝﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﺵ ﺭﻭﺁﻭﺭﺩﻩ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺮﯼ؟ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﭖ ﻥ ﭖ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﯽﺧﻮﺭﻡ ! ﺑﯽﺯﺣﻤﺖ ﯾﮏ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺧﻨﮏ ﻭﺳﺎﻻﺩ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﺭ ...

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺

ومدم یه آدم خیلی خوشتیپ رو بغل کنم ، خوردم به آیینه !
شانس اوردم نشکست ! :|
یعنی همچین آدم خوشتیپی ام من...........

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺

غضنفر میره مهمونی سر سفره یکی از بچه هاش میگه بابا یه لیوان آب میدی ؟
غضنفر داد میزنه میگه آب تو خونه داریم, مرغ بخور بدبخت =))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تو دستشویی شیر آبو نیم دور می پیچونی کل آب شهر ازش میپاشه به در و دیوار و سر و صورتت ، حالا ۱۷ دور باید بتابونی تا بسته شه!!!

بقیه در ادامه مطلب........

گه بخواي خلبان شي هزار جور مريضي داري!!
ولي اگه بخواي معافيت پزشکي بگيري سالم سالم هستي !!

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

واقعاً این استادا از کجا می فهمن ما کجا رو بلد نیستیم همون رو سوال می دن؟اونایی که موافقا اون لایک بدمصبو بکوبن.

فرستنده : امیررضا

*******************************************************

کافیه بابام یه گوشی جدید بخره!
ینی تا 2 هفته تمام جملات سوالیه زبان فارسی رو می پرسه...
وحید اینجا چی نوشته؟
وحید اینو بزنم؟
این چه کار میکنه؟
وحید اونو زدم!
وحید چرا اینجوری شد؟
وحییییید...؟

*******************************

اي بابا ديروز رفتم يه آيفون 5 خريدم
پشيمون شدم مگه لامصب از جيب در مياد؟
هيچي ديگه رفتم پس دادم يه GLX گرفتم !خخخخخخخ

*********************************

یکی از فانتزیام اینه که بدجورعاشق یه دختری بشم یعنی از اون عشقای ناب ودرجه یک بعد یه روز به دختره بگم یه عکس ازبابات بیار ببینم اصلا من با کی طرفم؟ میتونم زوری تورا ازش بگیرم یانه؟
بعد که عکسو دیدم یه لحظه خشکم بزنه وبگم واااااااااااای یعنی توخواهر منی؟ یعنی بابام یه زن دیگه داره وما بی خبریم؟
بعد که اینو فهمیدم و خواهرمو بیخیال شدم((وگور پدر عشق وعاشق))جریانو به بابام بگم اونم بگه:
پسرم نمیخوای این پرایدو با یه مزدا3 برات عوض کنم؟ راستی اون گوشیه که میخواستی اسمش چی بود؟گفتی لپ تاب اپل دوست داری یا سونی؟ میخوای تو تعطیلی بعد امتحانای این ترم باخواهر جدیدت یه سفر بری؟
یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟

******************************

غضنفر دل درد داشت رفت دکتر. دکتر یه ظرف کوچیک بهش داد و گفت: فردا تو این مدفوعت رو بریز بیار. غضنفر فرداش با یه سطل پر رفت پیش دکتر! دکتر گفت این چیه...؟ چرا اینقدر زیاد...؟ گفت: آقای دکتر، گفتم شاید تعارف میکنی :|

****************************

پیرزن دید عزراییل داره میادازترس رفت تومهدکودک نشست پیش بچه ها
و شروع کرد به پفک خوردن!
عزراییل نشست پیشش گفت چکارمیکنی؟
پیرزنبا صدای بچگانه گفت:قاقامیخورم!
عزراییل گفت پس بخورکه میخوایم بریم ددر!!؟

***************************

.سر جلسه امتحان یکی از بچه ها به استادگفت :
"استاد اگه میشه یه کمکی بکنید"
.
.
.
بعد استاد دست کرد تو جیبش، یه 200 تومانی در آورد، گذاشت رو دسته صندلی طرف و رفت...

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • اسامی کاربران

    آمار سایت
  • کل مطالب : 121
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 32
  • تعداد اعضا : 606
  • آی پی امروز : 189
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 263
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 272
  • بازدید ماه : 1,268
  • بازدید سال : 7,556
  • بازدید کلی : 70,357